تموم شد . اردیبهشت . یه ماه دیگه هم گذشت .
شاید یه ماه پر از بلاتکلیفی و بی حوصلگی .
یه ماه پر از کوتاهی و کم گذاشتن .
اگه شرایط مثل قبل بود شاید الان حتی وقت اینجا پست گذاشتنو نداشتم.
شاید حتی قسمت منطقی ماجرا اینه که در واقع وقت نباید داشته باشم .
نباید کلِ یه کتابو توی یه روز بخونم ! نباید چند ساعت قبلِ امتحان براش دست به کار شم .
نباید از تو تخت بپرم تو کلاس .نباید خودمو گم کنم .
نباید به عقب نگاه کنم . نباید تو جاده عقب عقب راه برم وقتی دارم به سمت جلو حرکت میکنم .
نباید اینقدر مکث کنم .نباید خودمو با Overthinking خفه کنم((:
نباید اینقدر سهل انگاری کنم . نباید اینقدر حس تنهایی کنم .
نباید . نباید .
بنظرمیاد دخترِ قصه حتی بعد رفتنش ، هنوز یه تیکه ی بزرگ وجودشو برا بار هزارم جا گذاشته.
میون این همه نباید کلی کار انجام دادم و میونِ همه اون باید ها هیچکدومشو به جون نخریدم .
نمیدونم .شاید هرگز قبلا اینقدر احساس پوچی نکردم .اما خوشحالم ک این ماهم داره تموم میشه.
میدونم نمیشه از گذر روز ها انتظار معجزه داشت و میدونم فقط خودمم ک میتونم همه چیو درست کنم .
با این حال ، از اومدن ماه جدید ، حداقل ناراحت نیستم . امیدوارم بالاخره تموم بشه .
و منم ، آسمون آبیمو پیدا کنم .یاهرچیزی ک از اونم برام با ارزش تره .
- من تو رو به هر آسمون آبی ای ترجیح میدم!
- Weathering With You .
تولـכم "بـ"ـا ; کلی تاخـ"ـیر "مبارڪ (=
نباید ,کنم ,یه ,تو ,اینقدر ,، ,کنم نباید ,نباید اینقدر ,یه ماه ,ماه پر ,پر از
درباره این سایت